آخ دنیا دیگه ازت سیرم...
خدایا به کدامین جرم این سرنوشت دچارم شد
اگر بنویسم دوستت ندارم،تو را نمیخواهم،دوری تو را نمی توانم تحمل کنم،
یا اینکه میتوانم تو را فراموش کنم،دروغ گفته ام.
پس می نویسم دوستم نداشتی،من را نمی خواستی،دوری ام را حس نمی کردی،
تو حتی نگاهت را از من دیریغ کردی.تنها امیدم همان نگاهت بود که ساده از من ستاندی.
پس بذار بنویسم دیگر برایم مهم نیستی هر چند که دروغ گفتم ولی حتی اگر روزی دوباره ببینمت فایده ای ندارد.
درون مردابی فرو رفتم که هر چه بیش تر دست و پا میزنم بیش تر فرو میروم.
برایت فراموش شدم.
باشه میرم از خاطراتت ولی بدان که تو از خاطرات من نخواهی رفت.
شاید روزی بفهمی که احساس من چه بود.
امیدوارم که بهفهمی...
ولی بدان در قلب شکسته من یرای همیشه جا داشتی اما منو شکستی.چرا؟؟
من حتی کوچکترین اهمیتی هم نمی دهم.دیگه برام مهم نیست.
نمی نویسم به امید دیدار چون امیدی به دیدار ندارم...



نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
داخل تیکه تیکه کنم ، یه سلاخی واقعی ... قلبتو از سینت در بیارم ، جاش یه ساعت بذارم که راس
00:00 از کار بیفته .. خونتو تو دهنم بچرخونم بعد مثل آشغال تف کنم تو صورتت ..
دلم میخواد دنیاتو کنم صفحه شطرنج ، خونه هاش همه سیاه ، dark .. تا دوستو دشمن نمونه
واست ... تو هم میشی اسبم تا میتونم خرسواری میکنم رو پشتت تا باطری همون ساعته زودتر تموم
بشه ..
5 دقیقه مانده به 00:00
هنوز نمردی تعفن از جنازت زده بالا .... میام بالای سرت با همون موهای پریشون که عاشقشی ..
موهاتو میگیرم تو چنگم ، لبمو میذارم دم گوشت :
- میخوام جوری تیکه تیکت کنم که تو قبرستون دلم بیشتر از یه وجب جا نگیری
ولی تو که هنوز انتگرال دوگانه رو نگرفتی ازمون ..
- بدبخت وقتی تو سه گانشو گرفتی صورت مسئله پاک شد ... به چه زبونی باید
می گفتم تا compil میکردی ؟
اسمبلی من, با تو ..
- error 791 in compil
پا میشم اشکی که ندارم واست بریزم ، تو هم بالا میاری عشق, منو به جای خون ..
راس 00:00
end .
شیشه الکلو خالی میکنم رو سنگ قبر دلم ، گلابش خالصه .. 100% ... claret ..
اگه فقط نخل طلا گرفتی ، معنی اش این نیست که اسکار حقت نبود ...
لازمه بگم : و در روز دهم .. خدایا ! اگه جوون این خاک منم ، خاکم کن .. آنی .. آمین .
اینا واسه جنس مذکر بود
يادمه مدتها پيش يه چيز سنگيني راه گلومو بسته بود.نفس نميتونستم بكشم.شبا ازخواب ميپريدم حتي اب هم توگلوم گير ميكرد!
مامان گفت سرچيزي بغز كردي ونتونستي گريه كني.اون بغز مدتها باهام بود چون نه ميتونستم دربارش باكسي حرف بزنم نه ميتونستم گريه كنم!!
الان دوباره اون بغز اومده سراغم بااين تفاوت كه گريه بجاي اروم كردنش تشديدش ميكنه!
حتي نميدونم اين سردرد چيه كه يكي دوهفتس ولم نميكنه والان اونقدر شديدتر شده به زور به صفحه ي مونيتور نگاه ميكنم!
براي اولين بار دوست دارم برگردم به عقب...........همون موقه كه يه دل داشتم به وسعت اسمون!!!
وچقدر خرابم
چقدر بدم مياد از اين دنيا.از اين دنيا كه تو براي دل خودتم نميتوني قدمي برداري
كاش ميتونستم باهاش حرف بزنم بهش بگم چرا اين بلارو سرم اوردي؟من به خرابه تاريك ودلگير خودم تازه عادت كده بودم.چرا اينطوري بيقرارم كردي ورفتي...
وبلاگ " پرواز به سوي آزادي " به روز شد
با افتخار دعوتيد